English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (7931 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
equipment rack U پایهوسایل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rack U اشغال گیر
rack U به هم بستن
rack U چهارنعل کوتاه
rack U شکنجه کردن
rack U خون مستاجررا در شیشه کردن
rack U چارچوب
rack U میله رنده
rack U سیستم ای که حاوی تختههای مدار متحرک در یک فریم محافظ است
rack U فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
on the rack U درفشار
rack up U بازی کردن- حساب کردن
rack U آویز فرش [قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
on the rack U درشکنجه
rack U قطاع دندانه دار
rack U میله دندانه دار
rack U طاقچه مقر
rack U بار بند
rack U چنگک جا لباسی
rack U نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
rack U جاکلاهی
rack U شکنجه
rack U چرخ دنده دار
rack U عذاب دادن
rack U رنج بردن
rack U بشدت کشیدن
rack U دندانه دار کردن
rack U قفسه مهمات و وسایل
rack U ردیف
rack U توری مشبک اشغال گیر
rack U قفسه
rack U طاقچه
rack U روی چنگک گذاردن لباس و غیره
cuvette rack U جاکووتی
to go to rack and ruin U نابودشدن
to rack rent U حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
trash rack U اشغالگیر
card rack U جای کارت
card rack U طاقچه کارت
burning rack U قاب باتری
bottle rack U جا بطری
coat rack U محلآویزکت
luggage rack U جایچمدان
shelving rack U قفسه
plate rack U جایی که بشقاب هامی گذارندخشک شود
loading rack U سکوی بارگیری
rack and pinion U میله دندانه دار و چرخ دندانه کوچک
rack control U نوعی کنترل پروازی غیر دستی
hay rack U جای یونجه
hay rack U علف دان
rack rent U اجازه تمام سال
rack rent U اجازه گزاف بستن بر
rack space U محوطه کف چینی شده انباربرای استقرار پالتها یا جعبههای مهمات
paper rack U جاکاغذی
ready rack U قفسه مهمات حاضر برای تیراندازی
muck rack U کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
pipe rack U چنگکپیپ
stamp rack U مهرچرخدندهدار
shoe rack U چنگککفش
spice rack U قفسه ادویه
rack one's brains <idiom> U به مغز خود فشار آوردن
rack one's brains <idiom> U سخت فکر کردن یاچیزی را بخاطر آوردن
go to rack and ruin <idiom> U نتیجه بد حاصل کردن
toast rack U شیارهایجداکنندهتوستر
roof-rack U باربنداتومبیل
rack railway U راه اهن چنگک دار مخصوص عبور از سراشیب
spool rack U جاقرقره
test tube rack U جای لوله ازمایش
rack type cutter U شانه رنده
print drying rack U میلهرنگیخشکشونده
pipet tray rack U جا پی پتی
rack type cutter U اسکنه نوع شانهای
equipment U تجهیزات
equipment U تجهیز
equipment U لوازم
equipment U اثاثیه
equipment U اثاثه
equipment U خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment U ساز وبرگ
equipment U ساز و برگ
equipment U دستگاه
equipment U وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment U تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
sampling equipment U دستگاه نمونه گیر
pool equipment U وسایل پارک موتوری
ventilating equipment U تجهیزات تهویه
x ray equipment U تجهیزات اشعه رونتگن
sonic equipment U وسایل اوایی
peripheral equipment U تجهیزات جنبی
camping equipment U لوازم مخصوصاردو
equipment compartment U کوپهتجهیزات
equipment lock U قفلتجهیزات
pool equipment U وسایل تعمیرگاه
protective equipment U تجهیزات حفافتی
two way telephone equipment U تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
radar equipment U تجهیزات رادار
telephone equipment U تجهیزات تلفن
standby equipment U تجهیزات جانشینی
table of equipment U جدول ساز و برگ
technical equipment U تجهیزات فنی
telephone equipment U دستگاه تلفن
test equipment U وسایل ازمایش
test equipment U دستگاه ازمایش لامپ
transfer equipment U تجهیزات
sonic equipment U وسایل اوازی
check out equipment U وسایل بازدید محل
equipment bag U ساک دستی بازیگر
equipment bay U محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
equipment compatibility U همسازی تجهیزاتی
equipment failure U خرابی تجهیزاتی
equipment logbook U دفتر تجهیزات
equipment logbook U دفترچه خدمتی تجهیزات
equipment reserve U ذخیره تجهیزاتی
extra equipment U تجهیزات اضافی
extra equipment U متعلقات ویژه
authentication equipment U وسایل تعیین معرف
authentication equipment U وسایل تعیین نشانی
control equipment U ابزار نظارت
control equipment U ابزار وارسی ابزار پایش
check out equipment U وسایل ازمایشگاهی
auxiliary equipment U تجهیزات جانبی
auxiliary equipment U وسائل کمکی
auxiliary equipment U وسایل کمکی
auxiliary equipment U وسایل یدکی
auxiliary equipment U تجهیزات کمکی
electric equipment U تجهیزات الکتریکی
output equipment U تجهیزات خروجی
garage equipment U تجهیزات گاراژ
nitriting equipment U تجهیزات ازت دهی
accessory equipment U تجهیزات یدکی
accessory equipment U وسایل یدکی
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
ancillary equipment U تجهیزات اضافی
deadlined equipment U لوازم و تجهیزات از کار افتاده
machine equipment U تجهیزات ماشین
ancillary equipment U وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
mechanical equipment U تجهیزات مکانیکی
ancillary equipment U equipment peripheral
handling equipment U تجهیزات بار
ancillary equipment U وسیله جانبی
honing equipment U تجهیزات سنگ زنی
ancillary equipment U تجهیزات پیرامونی
ancillary equipment U تجهیزات جانبی
error of measuring equipment U خطای وسیله اندازه گیری [ریاضی]
airborne intercept equipment U وسایل استراق سمع هوابرد
technical equipment compartment U قسمتوسایلتخصصی
aircraft mission equipment U وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
aircraft role equipment U تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
ground airport equipment U تجهیزاتزمینیهواپیما
automobile radio equipment U رادیوی اتومبیل
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
concrete vibrating equipment U ویبراتور بتن
producer durable equipment U تجهیزات با دوام تولیدی
precision measuring equipment U تجهیزات سنجش دقیق
image conversion equipment U دستگاه مبدل تصویر
induction melting equipment U تجهیزات ذوب القائی
mobile equipment pool U بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
mobile lubricating equipment U تجهیزات روغنکاری متحرک
mold making equipment U تجهیزات قالب سازی
paint spraying equipment U تجهیزات رنگ پاشی
fired process equipment U دستگاه خشک کن شعلهای
original equipment manufacturer U سازنده تجهیزات اصلی
original equipment manufacturer U شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
heat treating equipment U تاسیسات عملیات حرارتی
emergency brake equipment U تجهیزات ترمز اضطراری
t parameter equipment circuit U مدار معادل به صورت " T "
core blowing equipment U تجهیزات دمیدن هسته
crushing and grinding equipment U دستگاههای خرد کننده
data communications equipment U تجهیزات ارتباطات داده ها
data terminal equipment U تجهیزات ترمینال داده
peripheral equipment operator U متصدی تجهیزات جانبی
digital equipment corporation U سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
dust collection equipment U وسایل گردگیری
oil reclamation equipment U تجهیزات احیا روغن
heating/air conditioning equipment U وسائلگرمادهی
heating/air conditioning equipment U تهویه
table of organization and equipment (toe U جدول سازمان و تجهیزات
high tension bridge equipment U دستگاه ازمایش فشار قوی
aviation life support equipment U وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
high frequency heating equipment U تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
Recent search history Forum search
1معنی کلمه outliner در مکانیک خودرو (اتوبوس)
1Oem
0dump valve button و buffer volume button این دو عبارت چه معنی دارند زمینه بیهوشی دامپزشکی و ونتیلاتور
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com